دلت شاد و لبت خندان بماند

 
بسم الله الرحمن الرحیم
در آستانه حلول سال جدید و  آغاز بهار طبیعت
صمیمانه از درگاه ذات اقدس ربوبی آرزومندم در همه حال
 
دلت شاد و لبت خندان بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
 
 
 ما و همه هموظنان  را در لحظه تحویل سال از دعای خیر خود فراموش نفرمایید . سربلند و سلامت باشید .


 

همه باهم به سوی خونه ای باصفا و با جلا

پرسش و پاسخ :
آخرش کار خونه تکونی خونه هم داره تموم میشه!!
امان از خونه تکونی.
دیگه خسته ام کردن!!
یکی نیست که به اینا بگه : آخه مادر من خواهر من همسر من شما که ماهی ۳۰ روز ۴۰ روزش رو دارین خونه تکونی میکنید!!
آخه این کارا چیه؟
غیر اینکه الکی گیر سه پیچ بدهند و دستور پشت دستور!!!
کی میشه این سال نو هم از راه برسه تا منم بتونم به کارام برسم.
آخه اینا که منو درک نمیکنند.
فکر میکنند که فقط خونه تمیز کردن و برق انداختن کاره و بقیه در حاشیه است و بی اهمیت!!!!
آخه چرا چرا چرا چرا؟؟؟؟؟؟

 پاسخ : راستی فقط خونه تکونی کاره . آره فقط خونه تکونیه که کاره ولی خونه دل نه خونه گل . خونه گلی رو هرچیم  که بتکونی آخرش چی باید بذاریم و بریم ولی خونه دل رو اگر بتکونی برامون میمونه . همرامونه . تو این دنیا و اون دنیا پس بیاییم و خونه دلمون را در این روزها و ساعات پایانی سال حسابی بتکونیم و اون رو از هر گونه بغض و کینه و دشمنی و نفرت و زشتی و پلیدی و ناسپاسی تهی کنیم و از دوستی و محبت و مهرورزی و خدمت به مخلوقات الهی  و عبادت و بندگی و تقوای الهی پرکنیم . خونه دلمون رو اباد کنیم و صفا بدیم و جلا بدیم . اونوقت خونه گلیمون هم صفا و جلا پیدا می کنه .  

پس همه باهم به سوی خونه ای باصفا و با جلا خونه دل و خانه گل .

یاد دو عزیز را گرامی بداریم

نزدیک چهل روز است که در فراق عزیزی از دست  رفته می سوزیم. امسال اولین سال زندگیم است که باید بدون او سال جدید را  تجربه کنم . چه سخت است . ولی خدا راشکر که مطمئنیم روحش شاد است . این مطلب است که کمی ما را آرام می کند . با تشکر از همه دوستانی که با حضور خودشان همدردی کردند . بعضی از آن ها حتی خود صاحب عزا بودند. از صمیم قلب برای آن ها آرزوی خوشبختی در این دنیا و آخرت را دارم. ضمنا امروز پنج شنبه مورخ 28/12/88 ساعت 5 بعد از ظهر مراسم چهلم حاج علی می باشد.  

مهدی برادر حاج علی

تاچه قبول افتد و چه در نظر آید

آری انسانها اینگونه اند :

 از بودن در دوران کودکی ملول می شوند .

عجله دارند که زودتر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران کودکی را می خورند . 


 سلامتی شان را صرف به دست آوردن پول می کنند.

و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتی میکنند . 


 با نگرانی نسبت به آینده فکر میکنند .  

زمان حال  فراموش شان می شود .

آنچنان که دیگر نه در آینده زندگی میکنند و نه در حال .


چنان زندگی میکنند که گویی هرگز نخواهند مرد .

و آنچنان میمیرند که گویی هرگز زنده نبوده اند .

ولی انسانها باید :

یاد بگیرند که خوب نیست خود را با دیگران مقایسه کنند .

یاد بگیرند که ثروتمند کسی نیست که دارایی بیشتری دارد .
بلکه کسی است که نیاز کم تری دار 

یاد بگیرند که ظرف چند ثانیه می توانیم زخمی عمیق در دل کسانی که دوست شان داریم ایجاد کنیم .
ولی سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التیام یابد .

یاد بگیرند کسانی هستند که آنها را عمیقا دوست دارند .
اما بلد نیستند احساس شان را ابراز کنند یا نشان دهند .

یاد بگیرند که میشود دو نفر به یک موضوع واحد نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند . 
 
وبا بخشیدن ، بخشش یاد بگیرند .
اصل این مطلب از یک وب سایت به زبان فارسی و انگلیسی توسط یکی از دوستان واصل گردید که با تغییر و تلخیص جهت کسب نظر سایر دوستان آنرا عرضه کردیم . تاچه قبول ا
فتد و چه در نظر آید .

بار الها در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

بارالها - پروردگارا

گفتم: خسته‌ام

گفتی: لاتقنطوا من رحمة الله
     .:: از رحمت خدا نا امید نشید(زمر/53) ::.

گفتم: هیشکی نمی‌دونه تو دلم چی می‌گذره

گفتی: ان الله یحول بین المرء و قلبه
     .:: خدا حائل هست بین انسان و قلبش! (انفال/24) ::.

گفتم: غیر از تو کسی رو ندارم

گفتی: نحن اقرب الیه من حبل الورید
     .:: ما از رگ گردن به انسان نزدیک‌تریم (ق/16) ::.

گفتم: ولی انگار اصلا منو فراموش کردی!

گفتی: فاذکرونی اذکرکم
     .:: منو یاد کنید تا یاد شما باشم (بقره/152) ::.

گفتم: تا کی باید صبر کرد؟

گفتی: و ما یدریک لعل الساعة تکون قریبا
     .:: تو چه می‌دونی! شاید موعدش نزدیک باشه (احزاب/63) ::.

گفتم: تو بزرگی و نزدیکت برای منِ کوچیک خیلی دوره! تا اون موقع چیکار کنم؟

گفتی: واتبع ما یوحی الیک واصبر حتی یحکم الله
     .:: کارایی که بهت گفتم انجام بده و صبر کن تا خدا خودش حکم کنه (یونس/109) ::.

گفتم: خیلی خونسردی! تو خدایی و صبور! من بنده‌ات هستم و ظرف صبرم کوچیک... یه اشاره‌ کنی تمومه!

گفتی: عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم
     .:: شاید چیزی که تو دوست داری، به صلاحت نباشه (بقره/216) ::.

گفتم: انا عبدک الضعیف الذلیل...  اصلا چطور دلت میاد؟

گفتی: ان الله بالناس لرئوف رحیم

.:: خدا نسبت به همه‌ی مردم - نسبت به همه - مهربونه (بقره/143) ::.

گفتم: دلم گرفته

گفتی: بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا
     .:: (مردم به چی دلخوش کردن؟!) باید به فضل و رحمت خدا شاد باشن (یونس/58) ::.

گفتم: اصلا بی‌خیال! توکلت علی الله

گفتی: ان الله یحب المتوکلین
     .:: خدا اونایی رو که توکل می‌کنن دوست داره (آل عمران/159) ::.

گفتم: خیلی چاکریم!

ولی این بار، انگار گفتی: حواست رو خوب جمع کن! یادت باشه که:

و من الناس من یعبد الله علی حرف فان اصابه خیر اطمأن به و ان اصابته فتنة انقلب علی وجهه خسر الدنیا و الآخره
.:: بعضی از مردم خدا رو فقط به زبون عبادت می‌کنن. اگه خیری بهشون برسه، امن و آرامش پیدا می‌کنن و اگه بلایی سرشون بیاد تا امتحان شن، رو گردون میشن. خودشون تو دنیا و آخرت ضرر می‌کنن (حج/11) ::.

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌کنم

گفتی: فانی قریب
     .:: من که نزدیکم (بقره/۱۸۶) ::.

گفتم: تو همیشه نزدیکی؛ من دورم... کاش می‌شد بهت نزدیک شم

گفتی: و اذکر ربک فی نفسک تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
     .:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد کن (اعراف/۲۰۵) ::.

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!

گفتی: ألا تحبون ان یغفرالله لکم
     ..:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

گفتم: معلومه که دوست دارم منو ببخشی

گفتی: و استغفروا ربکم ثم توبوا الیه
     .:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه کنید (هود/۹۰) ::.

گفتم: با این همه گناه... آخه چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی: الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
     .:: مگه نمی‌دونید خداست که توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌کنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

گفتم: دیگه روی توبه ندارم

گفتی: الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
     .:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳) ::.

گفتم: با این همه گناه، برای کدوم گناهم توبه کنم؟

گفتی: ان الله یغفر الذنوب جمیعا

.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟

گفتی: و من یغفر الذنوب الا الله

.:: به جز خدا کیه که گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این کلامت کم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌کنه؛ عاشق می‌شم!  ...  توبه می‌کنم

گفتی: ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
     .:: خدا هم توبه‌کننده‌ها و هم اونایی که پاک هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرک

گفتی: الیس الله بکاف عبده
     .:: خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیکار می‌تونم بکنم؟

گفتی:

یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکرا کثیرا و سبحوه بکرة و اصیلا هو الذی یصلی علیکم و ملائکته لیخرجکم من الظلمت الی النور و کان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد کنید و صبح و شب تسبیحش کنید. او کسی هست که خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریکی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن. خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.